از عشق تو لبریزم
می بارم و می ریزم
دوریست رقیب من
با هجر گلاویزم
با یاد تو سرمستم
وز بودن تو هستم
قدیسه ی زیبایی
ای وسوسه انگیزم
روزم به امیدت شب
هر شب به امیدت روز
با فکر و خیالت من
از غیر تو بگریزم
بردی ز حقیرت دل
کردی به دلم منزل
از شوق رضای تو
سر رفته و سر ریزم
در خویش تورا بینم
در من نبود جز تو
قند است مزاج من
ای ابر شکر ریزم
من رخت سفید عشق
بر تن زده ام ای جان
از اینهمه زرق و برق
غیر از تو بپرهیزم
درباره این سایت